صهیب دستوره: در آموزه های دینی به مسئلهی گناه توجه بسیاری شده است. گناه شناسی، نه همانند یک علم جداگانه، بلکه به عنوان یک موضوع اصلی و یک مسئلهی جدی در هر عصری متناسب با آن دوران کتابهایی را به خود اختصاص داده است و اندیشمندان و عالمان در باب آن جهد و تلاش به خرج داده اند تا در نهایت انسان، در حیطهی امور گناه وارد نشود. در این مقاله، سعی بر آن است كه به جوانب اساسی «اخلاق گناه کردن» و چگونگی مرتكب شدن به آن بپردازيم. «اخلاق گناه کردن» نه به این معنا که اخلاقاً میتوانیم گناه کنیم و نه به این منظور که تجویزی باشد برای گناه کردن، بلکه بدین معناست که وقتی ما دچار یکسری خطا ميشويم چگونه بتوانیم از نتایج سوء آن بکاهیم –هم نتایج سوء معنوی و هم نتایج سوء مادی – و چگونه است که بتوانیم آن خطاها را جبران کنیم و دوباره، خودسازی را از نو شروع کنیم. اساس نیوز: در دین مبین اسلام همانند سایر ادیان حدود و ثغوری برای رفتار و کردار انسان معین شده است. از این رو به بعضی از رفتارها و کردارهای اختیاری انسان لفظ گناه اطلاق میشود. به عبارت دیگر، رفتارهای درونی و بیرونی که اسلام آنان را زیر مقولهی گناه قرار میدهد و انجام دادن آن را شکستن حریم الهی قلمداد میکند. با وجود این، این بدین معنا نیست که دین میخواهد آزادی انسان را سلب کند، بلکه، ادیان الهی، هنگام نزول رسالت خویش، هدف غایی انسان را نیل به اهداف والای انسانی و رضایت الهی قرار داده است، نتیجتاً چنین رسالتی وقتی متحقق میشود که ممنوعیت هایی برای قدرت و اختیارات این موجود قدرتمند و توانمند – یعنی انسان - وجود داشته باشد. به همین دلیل است که در آموزه های دینی –خصوصا دین اسلام – به مسئلهی گناه توجه بسیاری شده است. گناه شناسی، نه همانند یک علم جداگانه، بلکه به عنوان یک موضوع اصلی و یک مسئلهی جدی در هر عصری متناسب با آن دوران کتابهایی را به خود اختصاص داده است و اندیشمندان و عالمان در باب آن جهد و تلاش به خرج داده اند تا در نهایت انسان، در حیطهی امور گناه وارد نشود. علما و متفکران مسائل فقهی از منظر فقه، علما و متفکران مسائل اخلاقی و عرفانی از منظر عرفان و اخلاق به صورت ریشهای تمامی جوانب یک امر را بررسی کرده اند تا اینکه گناه بودن یا گناه نبودن آن امر را معلوم و مکشوف کنند و زیر یکی از مقولات و اصطلاحات مربوط به خود قرار دهند. به عنوان مثال، علمای فقه، امور را در قالب حلال و حرام، واجب و سنت، مکروه و مستحب طبقه بندی می کنند و علمای عرفان و اخلاق امور را زیر مقولاتی مانند ادب، اخلاق، خشوع، تواضع، آفات و غیره قرار میدهند. مثلاً میگویند: دروغ گفتن از آفات لسان است و از آداب انسان مسلمان نیست. با این حال، در این متن، در صدد بیان کردن امور گناه نیستيم؛ بلکه در اینجا سعی بر آن است كه به جوانب این امر، یعنی اخلاق گناه کردن و چگونگی مرتكب شدن به آن بپردازيم. «اخلاق گناه کردن» نه به این معنا که اخلاقاً میتوانیم گناه کنیم و نه به این منظور که تجویزی باشد برای گناه کردن، بلکه بدین معناست که وقتی ما دچار یکسری خطا ميشويم چگونه بتوانیم از نتایج سوء آن بکاهیم –هم نتایج سوء معنوی و هم نتایج سوء مادی – و چگونه است که بتوانیم آن خطاها را جبران کنیم و دوباره، خودسازی را از نو شروع کنیم. البته بررسی تمامی مولفههای مربوط به «اخلاق گناه» مجالی بیشتر میطلبد و در این فرصت، تنها به مؤلفه های ضروری آن خواهیم پرداخت. این امر به خوبی روشن است که اسلام برخلاف مسیحیت یا حداقل -کثیری از عالمان مسیحی- گناه را چیزی ذاتی در انسان نمی داند و معتقد به گناه اولین نیست. مسیحیت معتقد است که تمامی انسانها به واسطه خطای حضرت آدم (ع) در بهشت و خوردن میوهی ممنوعه، همیشه یک نوع گناه اولیه و گناهی ذاتی همراه و هم عنان دارد. البته این، بحثی جداگانه است؛ ولی لازم است که دانسته شود اسلام هیچ انسانی را «ذاتاً» گناهکار یا گناهمند نمیداند، گناهکار شدن انسان، تنها با انجام دادن کاری که اسلام آن را گناه میشمارد، ممکن خواهد شد. همچنین لازم است بدانیم، هرچند شراکت در گناه وجود دارد، ولی هیچ انسانی به خاطر گناه دیگری محاسبه و دادگاهی و بازخواست نخواهد شد «وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى» (فاطر 18). ترجمه: «هیچ گناهکاری بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد». در دین مبین اسلام برای اصلاح و توبهی بعد از گناه هیچ گاه لزومی به اعتراف نزد یک مرد روحانی و رفتن به مکانی خاص وجود ندارد، بلكه افشاي گناه شخصي و بازگو كردن آن به شدت مذموم و نارواست. گناه کردن از آن رو که امری کاملاً اختیاری است و انسان هیچ گاه مجبور به گناه کردن نیست (این در حالت عادی منظور است و مواقع عارضی مد نظر نیست. چون گاهی اوقات انسان را در مكاني مجاب به گناه کردن میکنند؛ مانند اینکه انسان را زیر شکنجه مجبور به دروغ گفتن کنند. نیازی به تصریح نیست که اخلاق، ناظر به امور اختیاری است و این اخلاق را خود انسان به تنهایی میتواند در برابر خدای خویش رعایت کند. همچنین ما باید بدانیم که تکالیف دینی، اموری بیشتر شخصی هستند. بدین ترتیب که شخص موظف به انجام دادن آنهاست؛ هرچند كسي آنها را انجام ندهد و از سوی دیگر، شخص موظف به ترک آنهاست؛ هرچند احدالناسی آنها را ترک نکند. مثلا ًزماني كه به كسي هتک حرمت شود، دین اسلام آن را حرام و امری کاملاً غیر اخلاقی میداند؛ شخص مسلمان موظف است که هیچ گاه حرمت کسی را زیر پا نگذارد ولو اینکه هیچ کسی به حرمت دیگری احترام نگذارد. پس انسان مسلمان باید به خوبی از این امر مهم و اساسی در دین آگاه باشد که ملاک و سنگ محک رفتار ما، جامعه نیست؛ بلکه برنامه و منهجی است که به آن قائلیم و اين قانون را برای خود برگزیدهایم. به عنوان نمونه، گاهی سخنان یک محتکر و گران فروش را در بازار معاملات میشنویم که میگوید: «وقتی همه گران فروشی میکنند چرا من نکنم؟» گویی گران فروشی دیگران تجویزی است برای انجام دادن آن کار غیر اخلاقی و زشت و مذموم! که صد البته اینگونه نیست. مؤلفه های «اخلاق گناه کردن» با مدنظر قرار دادن این مؤلفه ها، کمتر گناه خواهیم کرد. اولین مؤلفه: از مؤلفههای ضروری ــ که ترتیبی است و نه منطقی و استدلالی و یا شرعی ــ این است که انسان، هیچ گناهی را هیچ گاه خوار و ضعیف نشمارد. به قول عرفا از آن منظر به گناه نگاه کند که این امر خلاف بوده و سرپیچی کردن از قانون الهی است. اگر ما گناه را به نسبت خداوند بسنجیم و بگوییم که خداوند دروغ گویی، تهمت، غیبت و غیره را دوست ندارد؛ قطعاً آن گناه نزد ما چیزی خوار و ضعیف جلوهگر نخواهد شد. دومین مؤلفه: این است که انسان تا میتواند از آشکارسازی گناه خودداری کند؛ كه به معنای ریاکاری نيست، بلکه به این معناست که ما از رواج و گسترش کارهای سوء، پیشگیری کنیم. در جامعهای که انسانها از همدیگر متاثر میشوند و عادت شان بر آن جاری است که همانندی در عرف و اخلاقِ جمعی برای آنان مهم و یک نوع ارزش محسوب میشود؛ عاقلانه و منطقی است که امر گناه را در خفا انجام دهیم. عرفا معتقداند گناهی که در خفا صورت میگیرد زودتر بخشیده خواهد شد و صد البته پرده برداری از سرّ و راز دیگران نیز خود یک گناه بزرگ محسوب میشود. مؤلفهی سوم: توبه کردن در معنایی کلی است. میگوییم در معنایی کلی چون نمیخواهیم مراد همان توبهی اصطلاحی باشد که بعد از گناه صورت میگیرد به عنوان پشیمانی و بازگشت از گناه. بلکه توبه به عنوان یک نوع پشیمانی مداوم و نفرتی همیشگی از گناه. پشیمانی مداوم گناه بودن یک امر گناه را کمتر میکند و از شدت و حدّت آن میکاهد و همچنین مایه نفرت از گناه و تنفر از اموری که گناه محسوب میشود، خواهد شد. خداوند در وصف متقین میفرمایند: «متقین کسانی هستند که چون دچار گناه شدند، یا بر خویشتن ستم کردند به یاد خدا میافتند و آمرزش گناهان خویش را طلب می کنند و به جز خدا کیست که گناهان را بیامرزد؟» (آل عمران - 135). متقین، با علم و آگاهی از زشتی کار و نهی و وعید خدا از آن، بر چیزی که انجام دادهاند پافشاری نمیکنند. مؤلفهی چهارم: ادا کردن مافات و بازسازی و اصلاح بعد از گناه. خداوند میفرماید: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ» (هود - 114). همچنین میفرمایند: «کیفر هر بدی، کیفری همسان آن است و اگر کسی گذشت کند و بر اصلاح برآید، پاداش چنین کسی با خداست. خداوند قطعا ظالمان را دوست ندارد (شوری - 40). این مؤلفه، مؤلفهای مهم و اساسی است. وقتی گناه کردن که یک کُنش ارادی از سوی انسان است، خیلی از اوقات به پیامدهایی ارادی یا حتی غیرارادی و غیرطبیعی منجر میشود که تجاوز به حقوق دیگران و ضایع کردن حقوق مادی و معنوی انسانهای دیگر محسوب میشود. در نتیجه از اخلاق گناه کردن است که برای بازسازی و اصلاح آن کوشش کنیم. از این رو در شریعت اسلام گناههایی که به دیگران مربوط میشود، از آنان به عنوان گناهانی یاد میشود که هم حقالناس در آنان وجود دارد و هم حق الله. مثلا دزدی کردن از یک شخص و یا آبروی کسی را ریختن، هم تجاوزی است به حقوق دیگران و هم تجاوزی است از حدود الهی. پس انسان با مرتکب شدن چنین گناهانی باید هم حق الناس را و هم حق الله را جبران کند. یعنی هم شیء دزدیده شده را باز گرداند (يا قیمت آن را پرداخت کند) و هم از خدای خویش آمرزش بطلبد. اما بعضی از گناهان این چنین نیستند. مثلا ادا نكردن نماز گناه محسوب میشود، ولی برای اصلاح و بازسازی همین کافی است که نماز را قضا کنیم و از خداوند طلب آمرزش کنیم و لازم نیست که به کسی یا شخصی، دینی ادا کنیم و از او حلالیت بطلبیم. لذا گناهانی که هم حق الله و هم حق الناس در آن مدخلیت دارد باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد و از آنان باید بیشتر بر حذر باشیم. مؤلفهی پنجم: این است که انسان گناهکار سعی کند با شناخت از کردار خود دایرهی گناهان خود را تا میتواند فشرده کند و اجازه ندهد گناهی به گناه دیگر تسری یابد. به قول عرفا خوشا به حال آن کس که میمیرد و گناهانش را با خود به گور میبرد. گویی یک نوع گناهان جاری هم وجود دارد که بعد از مرگ شخص میتواند جریان داشته باشد. همین امر است که ما را مجبور میکند به این مؤلفهی هم، با دقت بیشتری توجه کنیم. این، نکته ای مهم و اساسی است که همهی ما می بایست آن را موردتوجه قرار دهیم و اعمالی حساب شده و از روی تصمیمی آگاهانه داشته باشیم. گاهی فرد از پر حرفی به دروغ گفتن و از دروغگویی به تهمت زدن و از تهمت زدن به هتک حرمت و غیره وارد میشود این یعنی یک کلام گاهی میتواند هم غیبت باشد هم دروغ باشد و هم هتک حرمت باشد در حالی که میتوانست فقط یک دروغ باشد. مثلاَ این که فردی خود به تنهایی میتواند دزد باشد و یا میتواند یک سازمان و باند دزدی تشکیل دهد؛ این دو نوع دزدی متفاوت است؛ اینکه شخص خود به تنهایی دزد باشد، خود شرور باشد، خود بی اخلاق باشد، با کسی که یک باند دزدی، یک مکتب فکری و نهاد اجتماعی مخرب، یک سازمان پخش مواد مخدر، یک دولت کاذب و خیانتکار راه اندازی و پایه گذاری کند، گناهی متفاوت مرتکب شده است. البته، تمام اینها مستلزم دقتی فراوان در رفتار و کردار است و با محاسبهی مداوم اعمال بیرونی و درونی میسر میشود. همان چیزی که عرفا خیلی بر آن تاکید دارند و از آن به عنوان «کف نفس» و «محاسبهی نفس» یاد میکنند. مؤلفهی ششم: این مؤلفه اگر متناسب با دو مولفهی پیشین در نظر گرفته شود، چنین است که ما گناهانی مرتکب میشویم که درد و رنج کمتری به انسان های دیگر وارد میکند. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «مَنْ قَتَلَ نَفْسَا بِغَیرِ نَفْسٍ أوفَسادٍ فِی الأَرضِ فَکانَّما قَتَلَ النَّاسَ جمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکأَنَّما اَحیا النَّاسَ جمیعا»ً (مائده – 32). ترجمه: «هرکس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در زمین بکُشد چنان است که گویی همهی انسانها را کشته است و هرکس انسانی را از مرگ رهایی بخشد چنان است که گویی همهی مردم را زنده کرده است». این موضوع، در مورد قتل یک انسان، ریختن آبرو، شکستن حرمت و کرامت و همچنین شکستن قلب آن انسان صادق است؛ وقتی که خداوند در قرآن میفرماید: «الْفِتْنَهُ اَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ» (مائده – 19۱). یعنی: «فتنهانگیزی گناهی شدیدتر از قتل است». ناظر به همین نکته است و یک نوع ارزش داوری است در میان این دو نوع گناه که کدام یک از آنان مخربتر است و کدام یک از آنان درد و رنج بیشتری به انسان های دیگر و جامعهی انسانی وارد میکند. گناهی که درد و رنج بیشتری به دیگری وارد کند، قطعا در اسلام جرم سنگینتری بر آن مترتب میشود. نتیجتاً این هم از اخلاق گناه کردن است که این مؤلفه را پیش چشم خود قرار دهیم و از گناهانی که به نوعی در رابطه با دیگری است بیشتر بر حذر باشیم. باری نگارنده، این شش مؤلفه را از «مؤلفه های ضروری اخلاق گناه کردن» میداند و البته که حصری در کار نیست و مؤلفه های دیگر هم وجود دارند که هر انسانی میتواند در راستای گام نهادن بسوی تعالی و کمال، آنان را برای خود برشمارد تا اینکه انشاالله قدم به قدم از حیطه و محدودهی گناه دوری کند و نفس روحانی خود را به طور کلی از مقولهی گناه پاک سازد. در واقع، هدف از نگارش این گفتار موجز نیز همین بود که تصریح شود، انسان واقعا می تواند با محاسبه و مراقبهی کامل بر رفتار و گفتارخود حیطه و دایرهی اعمال خویش را بررسی کرده و بداند اعمال روزانه و شبانهي او در کدامین مقوله جای می گیرد. خوب است یا بد؟ اخلاقی است یا غیر اخلاقی؟ ما را بسوی تعالی میکشاند و یا به سوی دركات خواهد برد؟ گردآوری و تدوین: صهیب دستوره، طلبه علوم دینی از کردستان

نظرات